The Blue

از روی مطالبی که مینویسی کمی باهات آشنا شدم. من در یک مساله عاطفی تجربه نسبتا بدی داشتم و مدت ها یعنی حدود دو سه سال حالم خیلی بد بود. الان یه سالی میشه که احساس راحتی و آزادی دارم و بیشتر از گذشته قدر خودم رو میدونم. البته یادآوری اون مساله هنوز اذیتم میکنه. وقتی یکی رو میبینم که درد عاطفی داره خیلی براش ناراحت میشم چون میدونم چه میکشه. الان برای تو نفس راحتی کشیدم و خوشحالم که بالاخره احساس آزادی کردی .

گزینه روی میزتون چیه؟

من 3 سال درگیر بودم. تو این 3 سال فقط و فقط گریه می کردم. نه قدرت بیان و نوشتن احساساتمو تو دفتر یا وبلاگ داشتم، و نه می خواستم کسی با خبر بشه که حالا بخواد سنگ صبور بشه و حرفامو بهش بگم. از کنکورم عقب موندم، بخش بزرگی از زندگیم درگیر او شد و بالاخره او ازدواج کرد و مستقیم بهم گفت که از زندگیش برم بیرون...

اعتماد به نفسی که داری قابل تحسینه عزیزم..یادت باشه هیچ وقت اجازه نده کار به جایی برسه که اعتماد به نفس و غرورت شکسته بشه..همینقدر که اینجا محکم هستی، محکم و مقتدر باش.

به امید روزهای رهایی:)