The Blue

all day and all night and everything she sees is just blue, like her, inside and outside

The Blue

all day and all night and everything she sees is just blue, like her, inside and outside

گربه

باز هم با ماه امتحانات مواجه میشویم.یادش بخیر زمانی که خرداد ماه میشد و بنده مدرسه برو نبودم،الان که به ش فکر میکنم من هنوز همون آدم افسرده ای که شوخی های بامزه به ذهنش میرسه ولی از کمرویی زیاد هیچی نمیگه هستم.اولین امتحان شیمی بود.بلد بودم.خونده بودم.ولی بدترین قسمت امتحان به نظر شما کدوم قستمه؟ اون بحث هایی که بچه ها قبل از امتحان میکنند و همه شون از اینکه هیچی نخوندند و بلد نیستند حرف میزنن و نکته های کتاب رو برای بقیه مرور میکنن،یا بعد از امتحان که همه میان و سوال هارو با هم چک میکنند و هرکدوم از گند خودش میگه و نهایتا همه ی گنده زده ها بیست میشن؟ به نظر من قسمت اول ش.
من از آدمای هیجان زده متنفرم.به طور متظاهری تظاهر میکنند و حتی خودشون خبر ندارند که دارند تظاهر میکنند.رفتار همه مثل همه.همه سعی میکنن باحال جلوه کنن.
دیروز با مامان رفتم دانشگاه.تو دفترش داشتم چیپس میخوردم و کتابهای قفسه کتابشو نگاه میکردم که یه کتابِ "غلبه بر کمرویی" دیدم.داشتم میخوندم و وقتی احساس کردم کمرویی بی فایده ست و احساس پررویی بفهمی نفهمی بم دست داده بود که یه دانشجوی دختر از در اومد تو و از مامانم سوال پرسید.با اینکه دانشجو اون سر دفتر بود و هیچ کاری به من نداشت و حتی سر صحبت رو هم بام باز نکرد ولی من از شدت کمرویی و کلاستروفوبیا گوشه ی مبل م مچاله شده بودم و کتاب "غلبه بر کمرویی" با نا امیدی به من نگاه می کرد.
دلم پشمک میخواد.دلم میخواد کنکور بدم و برم از این شهر و تنها زندگی کنم.بعدم برم از این کشور.دلم گربه میخواد.
  • ۹۳/۰۳/۰۹
  • سوفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی