The Blue

all day and all night and everything she sees is just blue, like her, inside and outside

The Blue

all day and all night and everything she sees is just blue, like her, inside and outside

نیروی اهریمنی اش

صبح کمی باران بارید و هوا مناسب شد و منم صندل پوشیدم و رفتم پارکی که نزدیک خونه مونه.رو یه تاب نشستم و دیدم ای بابا هیچکس که نیست...اگه خونه هامون به هم نزدیک بود میشد هروقت که بخوایم بدون هیچگونه تنبلی دور هم جمع شیم،ولی در سه نقطه ی مختلف شهر هستیم محض رضای خدا.به هر حال ده دقیقه ای روی تاب،تاب خوردم و بعد اومدم خونه و اتاقمو مرتب کنم و کلی لباس که چقدر دنبالشون گشته بودم و پیدا کردم.سه تارم و تو جلدش گذاشتم و به مامانم که رفته همدان زنگ زدم و یک دقیقه و دوازده ثانیه حرف زدیم.قراره فردا ما هم بریم.یه دامن خیلی خوب دارم که کش کمرش رو خواستم عوض کنم ولی گند زدم و بی استفاده شد و الان منو نفرین میکنه چون ماه هاست که تعمیرش نکردم.
همه جا خیلی خالی و تمیز به نظر میرسه :> خیلی حالم بهتره.واقعا وارد تعطیلات شدم.آناهیتا یه کتاب به م قرض داده بود: "نیروی اهریمنی اش".الان میرم اونو میخونم.بعدم میخوابم و میخوابم و میخوابم...
  • ۹۳/۰۳/۲۱
  • سوفی

نظرات  (۱)

نیروی اهریمنی اش 8->
یکی از بهترین کتابایی که خوندم :>
5 جلده البته :-""""
پاسخ:
الان میرم سراغش :)) و فردا منتظر جلد های جدید بچه چلمن باش ؛؛)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی