بتمن عینک جدید خریده
- دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۸ ب.ظ
شکورجان صاحب وبلاگ شد.به خاطر همون منم دلم برای وبلاگم تنگ شد.
سردمه،ناراحتم.زبونم میسوزه.بخاطر دنت بستنی ه.اینکه دنتِ نرم و خامه ای وقتی یخ بزنه به چنان بلور های سفت و تیزی تبدیل بشه عجیبه.خیلی چیزا عجیبن.عجیبه که نفهمیدم خانم کولتر واقعا به لایرا اهمیت میداد یا بازم دروغ میگفت؟ از آنی میپرسم.الان کتاب پنجم و آخر "نیروی اهمرینی اش" هستم.
نمیدونم تاحالا سگ داشتین یا نه،نمیدونم سگاتون مثل الان من بوده ن یا نه ولی الان مثل سگی هستم که صاحبش از خودش رونده،ولی دوست نداره به بقیه اهمیت بده و فقط صاحبش رو میخواد.ولی من صاحبی ندارم و کسی من رو نرونده و در واقعیت من اسبی بودم که جفتک انداخت.ولی اینا به خاطر هورمون هان.
اه من فکر میکردم ایمنی اختصاصی و غیر اختصاصی رو بلد باشم ولی تاحالا غیراختصاصی هارو خیلی هم بلد نبودم.شاید اختصاصی رو بلد باشم :-<
گرممه.
امروز دبیرفیزیک جان یه چیزایی گفت که از پایه تفهیم نشد.میخواستم بگم: "وایسا،وایسا!برگرد قبل تر،اونجا که گفتی درس امروز رو شروع میکنیم با مبحثِ..." :-| میگفت من که توضیح میدم ننویسید.سپیده ننویس. ننویس سپیده. *معلم درس را توضیح میدهد* *سه ثانیه بعد* :"نوشتین؟!"
خب بابا بیا برو اونور ببینم.با اون هشت(8) هات.
راستی چتری هامو کوتاه کردم ولی محض رضای خدا هرکس که بم میرسه چتری هامو- که تو هوا پراکنده کردم و قژقژیِ موفقیت آمیزی تولید کردم-خش خش میکشه تو صورتم که مثل احمقا بشم.راسش یاد رویا میفتم که یا چتری هاش خیلی وحشتناک بود چون همیشه صااافِ صاف میاوردشون پایین و اه چه مسخره.بابا دست نزن خب.به موهای خودت دست بزن.دفعه دیگه کسی دست بزنه مثل اسب شیهه میکشم.راستی شنبه با سینا و دوستای من-رعنا شقایق مهسا آنی-رفتیم پینتبال و فکر میکنم روابط خواهر-برادری مون به طرف مثبت صعود کرد.علاوه بر اون اناهیتا که مثل بتمن میجنگید و همه رو میزد و غیر قابل باخت بود رو من زدم.به بتمن تشبیه ش کردم چون خیلی قوی و اینها بود ولی توی اتاق رختکن تمام بازوهاش کبود و سیاه شده بودن.البته میدونید که ست آخر و با کلی دردسر و کمین کردن زدمش دیگه :-" قبلش اون یبار من و تسلیم کرده بود و یبارم زده بود.
- ۹۳/۰۵/۰۶