داستان های سپیده ی جوان، شماره 2.
- دوشنبه, ۸ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۱۵ ب.ظ
کلاس دوم که بودم با خانواده م رفتیم شهربازی، یه پل عابر پیاده ی بزرگ بود که انواع دست فروشیجات چپ و راستش دیده میشد. کتاب پی پی جوراب بلند رو از اونجا خریدم. مجموعه سی دی های جومونگ 2 رو هم از اونجا خریدم ولی فعلا در اون باره حرفی نمیزنیم.
بله، به هر حال اونجا بود که کتاب پی پی لوتا دلیکاتسا ویندوشیتما افریم جوراب بلند رو اولین بار دیدم. اسم کاملش رو کامل گفتم؟ یادمه وقتی اولین بار خوندمش انقدر اسمشو تکرار کردم که حفظم بشه س
چند روز بعد که رفته بودیم مدرسه، و معلم مون خانم رجایی-که چشم های خیلی گود رفته و غار ماننر و صورت باریک و چانه ی نوک تیز داشت- داشت برگه های املا رو تصحیح میکرد، کتابمو درآوردم که بخونم. یهو شیوا حسینی بغل دستیم داد زد خانوم رجاااااایی سپیده یه کتاب داره روش نوشته پیییییی پیییییی! معنی دیگه ی پی پی رو که میدونید؟ خب من که نباید بگم :-"
به هر حال معلم با کتابم هیچ مشکلی نداشت. مشکلش این بود که به شیوا حسینی گفتم احمق کله پوک.
- ۹۳/۱۰/۰۸